فهرست ها

معرفی کتاب لحظه های انقلاب به مناسبت دهه فجر

معرفی کتاب

به مناسبت دهه مبارک فجرکتاب لحظه های انقلاب نوشته محمودگلابدره ای معرفی می شود: کتاب لحظه های انقلاب روایت هایی است که از روزهایی که مردم برای پیروزی انقلاب اسلامی به خیابان ها آمده بودند و کشور دگرگون شده بود. جدای از روایت و داستان کتاب نثر فوق العاده و قلم فاخر مرحوم گلابدره ای این کتاب را اثری خواندنی و تبدیل به یکی از آثار ماندنی در روایت تاریخ انقلاب اسلامی کرده است. کتابی که نویسنده هرچه دیده با چشمان خود دیده و در حالی که هم قطارانش یعنی نویسندگان و روشنفکران از صف مردم خارج شده بودند و در گعده هایشان تز روشنفکری می دادند، او با مردم هم قدم شده و در تمامی لحظات پا به پای مردم در اتفاقات آن روزها، حرکت کرده. حرکتی که به شماتت نویسندگان دیگر منجر می شده اما مرحوم گلابدره ای این طعنه ها را به جان خریده است و با ایمان به افق بلند انقلاب اسلامی و حرکت امام خمینی حرکت کرده و قلم زده است. نثر زیبا و فاخر ایشان این کتاب را تبدیل به اثری خواندنی کرده است.
مرحوم گلابدره‌ای درباره این کتاب می‌گوید: «من تا روز 22 بهمن سال 57 دوشادوش مردم در راه پیروزی انقلاب به رهبری امام(ره) می‌دویدم و در همان ایام رمان لحظه‌های انقلاب را نوشتم که حاصل تب و تاب همان روزها بود و در سال 58 منتشر شد. بسیاری از نویسندگان و منتقدان آن روز درباره این رمان نقد و تحلیل نوشتند.»
شهید دکتر مفتح در ارتباط با این کتاب گفته بود: «با مطالعه مختصری از قسمت‌های کتاب «لحظه‌های انقلاب»، محتوا را غنی، عبارات را جالب و زیبا یافتم. نویسنده سعی کرده تا آن‌جا که خود ناظر عینی حوادث بوده، وقایع انقلاب را نقل کند. در قسمت‌هایی که دیدم، امانت و صداقت نویسنده متجلی بود.»
گوشه ای از این کتاب را با هم می خوانیم: شب که شد رفتیم سر بام. خواهرم می‌ترسید. خانه لب خیابان بود. نمی‌شد «الله اکبر» گفت. نمی‌شد «لااله الا الله» گفت. باید ساکت و خاموش، سینه‌کش دیوار، کز می‌کردیم. خواهرم قسم و آیه خورد که ساکت باشیم. دیروز که اول محرم بود و امروز، رفته بود سرچشمه. حرف که می‌زد، عضلات صورتش می‌لرزید. از خون می‌گفت، از نعش‌ها می‌گفت، از کفن پوش‌ها می‌گفت، از خونین‌ترین شب انقلاب می‌گفت. می‌گفت، چهارصدپانصد نفر کشته شده‌اند.
چقدر دلم می‌خواهد داد بزنم، ولی نمی‌شود. ارتش توی میدان است. ما سربازها را می‌بینیم. صدای «یا حسین، یا شهید» می‌آید و بی‌وقفه شلیک تیر به گوش می‌رسد. باران حالا تندتر شده. حالا ساعت نزدیک دوازده است. از آن دورها، صدا دل سیاه شب را می‌شکافد و موج می‌زند و می‌آید: «تا شاه کفن نشود/ این وطن وطن نشود.» و پشت سرآن«الله اکبر» و «یا حسین» اوج می‌گیرد. 

اخبار و اطلاعیه